جدول جو
جدول جو

معنی حبیب کنانی - جستجوی لغت در جدول جو

حبیب کنانی
(حَ)
ابن مله (مهله) برادر ربیعه بن مله کنانی. ابن شاهین از طریق مدائنی از ابن عباس آرد که گفت: وفدی از بنی عبدبن عدی به نزد پیغمبر آمدند که در میان ایشان حارث بن وهب و عویمربن أخرم و حبیب و ربیعه دو پسر مله (مهله) و دسته ای از خویشان ایشان بود و داستان آنها را بتفصیل آورده که با پیغمبرقرارداد عدم تعرض بستند. و سپس اسلام آورده برای قوم خود نیز امان نامه گرفتند مگر یکی از ایشان به نام اسیدبن ایاس که در وقعۀ بدر قصیده ای در رثاء قریش و ذم محمد سروده بود، الخ. رجوع به الاصابه ج 1 ص 46 و 324 و تنقیح المقال ج 1 ص 254 و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ)
ابن مالک بن مغیث بن نصر بن منقذبن محمد بن منقذ مکین الدوله، مکنی به ابی الغنائم الکنانی. وی به سال 491 هجری قمری در شیراز متولد شد و در آنجا پرورش یافت آنگاه بدمشق رفت و در آنجا سکونت جست و بنویسندگی پرداخت. وی قرآن از برکرد و ادیب و شاعر بود. در شعبان سال 564 هجری قمری در حلب درگذشت. از شعر اوست:
أدنو بودی و حظی منک یبعدنی
هذالعمرک عین الغبن و الغین
وان توخیتنی یوماً بلائمه
رجعت باللوم ابقاءً علی الزمن
و حسن ظنی موقوف علیک فهل
عدلت فی الظن بی عن رأیک الحسن.
و گفت:
و قهوه کدموع الصب صافیه
تکادفی الکأس عندالشرب تلتهب.
و گفت:
و بلده جمعت من کل مبهجه
فما یفوت لمرتادبها و طر
بکل مشترف من ربعها افق
و کل مشترف من افقها قمر.
(از معجم الادباء)
لغت نامه دهخدا
(حَبِ کَ)
مکنی به ابی ضمره. ابن سکن از راه عبدالعزیز بن ضمره بن حبیب از جد خود حبیب که صحابی بوده روایتی آورده که: پیغمبر گفت: فضل صلاه الجماعه علی صلاه الرجل وحده خمس وعشرون درجه. ابن سکن گوید: نامی از حبیب جز در این روایت نیافتم. ابوعلی حبانی و ابن فتحون او را استدراک کرده اند. رجوع به الاصابه ج 1 ص 324 و تنقیح المقال ج 1 ص 254 و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا